نتایج جستجو برای عبارت :

لحظات بد زندگی رو بدتر نکنید!

دردهایی که بدتر از درد زایمان هستند
بسیاری از خانم ها اعتقاد دارند که درد زایمان ، شدید ترین دردی است که هر فردی می تواند در طول زندگی خود تجربه کند و درد بدتر از زایمان وجود ندارد . اما تحقیقات نشان داده است خانم هایی که درد زایمان را تجربه کرده اند و در سالهای آینده یکی از دردهای سخت که در ادامه این بخش از بهداشت و سلامت نمناک به آن اشاره می کنیم ، را متحمل شده اند معتقدند این دردها بسیار بدتر از درد زایمان است.
درد زایمان طبیعی و دردهای بد
یه وقتایی سرتو گرم یه کار می کنی و هر چقدر که می تونی درگیر اون کار میشی تا از شر فکرهای بی خودی که تو سرت میاد خلاص شی..
بعد از اون لحظات شاد و لذت بخش، انقدر خسته و کوفته میشی که بجز فکر کردن عملاً نمی تونی کار دیگه ای انجام بدی...شکنجه بدتر از این؟!
+اثرات جانبی کمک در اثاث کشی  
کسی که عمل کرده است می‌فهمد که عمل کردن چقدر سخت است. این جمله‌ای است که معمولا کسانی که در عمر خود یک عمل تا حدودی سنگین انجام داده‌اند برای بیان مشکلات و درد عمل خود بیان می‌کنند. من هم بعد از عمل خود این جمله را بیشتر می‌توانم درک کنم.
روزهایی که نه می‌توانی بنویسی نه می‌توانی بخوانی نه می‌توانی درست فکر کنی و نه می‌توانی کارهایت را انجام دهی. شرایط وقتی بدتر می‌شود که کارفرمایت هیچکدام از اینها را درک نمی‌کند و او کارش را می‌خواهد.
همیشه فکر می کنیم که وضعیت ازینی که هر هست نمی تونه بدتر شه ..اما اشتباه می کنیم ،
همیشه بدتر میشه !
تا بی نهایت می تونه بدتر بشه !
پس بهترین کار اینه که ازین لحظه نهایت استفاده رو بکنیم 
کی می دونه ... شاید همینی هم که امروز داریم فردا نباشه .
کم کم آخرین لحظات سال 97 هم سپری میکنم. در این لحظات مثل همه آدم ها دعاهای کلیشه و البته مهم سلامتی، شادی و موفقیت برای خودم و همه افراد دارم.
مهمترین اتفاقی که برام توی سال جددی می تونه رخ بده اتمام سربازی و خروج از کشور هستش. حداقل خروج از خونه فعلی کمترین حد توقع من از کائنات و خداوند هستش.
خدا کمک کنه بتونم مفید باشم و شاد و ستون!
به امید 98 پر از شادی و موفقیت برای همه :)
تورو خدا زود ازدواج کنید,زودم بچه دار بشید.به خاطر خودتون نه,به خاطر بچه‌هاتون زود ازدواج کنید.
وقتی توی چهل سالگی بچه دار میشید,بچه‌تون تربیت بهتری رو دریافت میکنه درست,ولی نتیجه‌اش میشه اینکه توی جوونی تغییر نسل فامیلش رو میبینه,توی سن کم ضعیف شدن, پیر شدن و از دست دادن تک تک عزیزانش رو میبینه.
باهاشون این کار رو نکنید!
 
 
 
به ادامه مطلب بروید ...
 
 
عکس های عاشقانه
عکس های احساسی
عکس های رمانتیک
عکس های رومانتیک
عکس عاشقانه
عکس احساسی
عکس رمانتیک
عکس رومانتیک
عکس های عاشقانه از لحظات تنهایی
عکس های احساسی از لحظات تنهایی
عکس های لحظات تنهایی
عکس های تنهایی
عشق
پارسال از هیجدهم ماه رمضون به بعد اتفاقات خوبی واسم نیفتاد، حالم بشدت بد
 بود .. شب قدر بود اصرار‌میکردم که خدای الا و بلا فلانی رو میخام ،تهش باز
 گفتم خدایا هرچی ب صلاحمه.. خداهم چنان نشونم داد که فلانی لاشی هستش
 و بدردت نمیخوره ،که فکرشم نمیکردم ! 
در کل تو ی سالی که گذشت انقدر لحظات دردناکیو تجربه کردم که حتی بایاداوریش
 وگفتن ازش قلبم درد میگیره.. 
امسال دیگه شب قدر هیچی از خدانمیخام.. حتی میترسم ی دعاکنم و سال بعد
 بدتر دهنم سرویس شه .. 
دانلود آهنگ وقتی رفتی باز هوا بد شد محمد زارع
Download Music Mohammad Zare Vaghti Rafti Baz Hava Bad Shod
دانلود اهنگ وقتی رفتی باز هوا بد شد از محمد زارع با متن شعر و ترانه از سایت پلی نیو موزیک
دانلود اهنگ خاطره انگیز وقتی رفتی باز هوا بد شد از محمدزارع
دانلود آهنگ قدیمی وقتی رفتی باز هوا بد شد زارع
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید…
تکست و متن آهنگ محمد زارع وقتی رفتی باز هوا بد شد
وقتی رفتی باز هوا بد شد روزگار از بدی بدتر شد
وقتی رفتی آسمون تر شد گریه ابرا
پشتیبان خانم مهسا آ برگشت توی اتاق بهش میگم این نفر جدید میتونه مثل شما لحظات مفرحی برای ما فراهم کنه ؟ مبگه نه این توی باقلی هاست ... بعد که رفت بیرون به پشتیبان خانم مریم ز گفت این پسر کی که این پشتیبان خانم مهسا آ  بهش این جوری میگه !!! کلی خندیدم
میدونین خیلی وقتا خیلی چیزا اونجور ک خود ادم میخاد پیش نمیره
یه وقتایی ادم میخاد لحظات خوشی برا خودشو بقیه بسازه اما دقیقا همون لحظات میشه بدترین لحظات زندگی ادم 
.
.
.
.
‌.
یه وقتاییم هست که ادم‌فک میکنه گند زده به همه چیزو ... اما نه 
یهو میبینه اون لحظع بد دوباره توی بهترین خاطراتش بایگانی میشه ... 

پ . ن : یه ادم همونقدر ک میتونه با دوس داشتنو دوس داشته شدنش حال یه نفرو خوب کنه ... همونقدر ک میتونع کاری کنه ک اون ادم از زندگیش از زنده بودنش از همه
دقیقاااااا زمانی که میگید از این بدتر نمیشه کائنات بهتون ثابت میکنه که میشه ...
کهیر زدم‌
به همین سادگی ...
به عمرم به هیچ چی حساسیت نداشتم اما الان به کلر و الکل و وایتکس حساسیت دادم و یهو تمام تنم کهیر میزنه...
عصری امپول زدم اما برخلاف تصورم اثر آمپوله خیلی زود رفت و الان دوباره کهیرا برگشتن
بدتر از اون هم هست.
میدونم نباید بنویسم اما مینویسمش...
ل ک 
اونم زمانی که نباید باشه...
به شدت احساس خستگی و افسردگی میکنم...
خدایا میشه از اینم بدتر بشه‍♀
یک ‌اشتباه بزرگ: بدتر دانستن جنس مردم زمان خود از مردم زمان ‌گذشته 
خدا که این همه لجاجهای اقوام گذشته با پیغمبران خودشان را در قرآن بازگو کرده است، برای این است که همه و خود پیغمبر بدانند که ای پیغمبر! اگر مردم تو لجاج و عناد به خرج می‌دهند گذشتگان از اینها بدتر بودند، و مردم مسلمان هم اینقدر یأس و ناامیدی به خودشان راه ندهند.
یکی از فکرهای بسیار غلط همین است که ما مردم زمان خودمان را جنساً از مردم زمان پیشین بدتر بدانیم، چون وقتی که بدتر ب
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
چرا به خودم نمیام؟ تا کی قراره اینطوری ادامه پیدا کنه؟ زمستون گذشت، بهار گذشت، تابستون گذشت، و پاییز... پاییز هم دارم میگذره. دلیلش چیه؟ مشکل از کجاست؟دقیقا باید چکار کنم که نمیکنم؟ چرا دارم باز به شیوه گذشته عمل میکنم؟ بلاخره کی میخوام این من درونی که که من نیستم رو نابود کنم؟
اینجوری نمیشه. هرهفته داره بدتر از هفته قبل میگذره و اصلا متوجه نمیشم دلیلش چیه.
بارها و بارها با خودم حرف زدم، از خودم قول گرفتم و چرا؟تک تک لحظات رو دارم میکشم و از د
 
این که از یه اتفاق بد که از اتفاق بد قبلی بدتر بوده سالم بیرون میای، هیچ خوب نیست. به نظرم خیلی هم ترسناکه. چون یعنی از اینی که اتفاق افتاده، بدترش هم هست در آینده. چی ترسناک تر از این که آدم بدونه قراره بازم دهنش سرویس بشه تازه خیلی بدتر از قبل؟ از کجا معلوم دفعه بعد جونت تموم نشه؟
 
 
زندگی آدم تو یه لحظه میتونه کن فیکون بشه ! 
۳۶ ساعته نخوابیدم ...
و الان بالاخره بغضم شکست و اونقدر گریه کردم که نزدیک بود بالا بیارم ...
تازه ۱۷ ساعت گذشته ! و باید ۱۰۰ ساعت بگذره... 
شاید هم ۲۰۰ ساعت ! 
تو روخدا نپرسین چی شده ...
فقط هر وقت یادم افتادین دعام کنین... 
+هیچ‌ کس نمیدونه چی شده جز دوستم ... ولی مامانم فهمید ناراحتم از پای تلفن و من هم ناراحتیم رو ربط دادم به pms... 
آخ...
سخت ترین لحظات عمرم رو دارم میگذرونم...
..::هوالرفیق::..
در این لحظات همیشه رایحه‌ای فضا را پر کرده است؛ باید فقط یک بار این بو را شنیده باشی تا بدانی چه می‌گویم؛ این بوی آشنا هم هیجان را در تو زنده می‌کند؛ و هم نگرانی را در تو بیدار می‌کند:  «در این یک سالی که گذشت چه کار کردی؟» اصلا الان که فکرش را می‌کنم عجب بویی است؛ لامصب یک معجون کامل هست. آخَر تو را به فکر هم وا می‌دارد: «امروز چقدر بزرگ شده‌ای؟ به اندازه‌ی همان یک سال؟ کمتر از آن؟ بیشتر...؟!»
البته فقط این رایحه‌ی عجیب نیست
زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است در زمان قدیم مرد هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد هیزم شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای ناله ای را شنید و به طرف صدا رفت. دید توی علف ها شیری افتاده و یک پایش باد کرده، به خودش جرات داد و جلو رفت
ادامه مطلب
امام باقر ع فرمود رسولخدا ص برای مردم،خطبه خواند و فرمود بدترین شما را بشماخبر ندهم  کفتند چرا یا رسول الله فرمود کسبکه از صله و بخشش دریغ کند وبنده خودرابزند و تنهابخوردانهاگمان خدا مخلوقی را بدتر از او نیافریده سپس فرمودبدتر ازاین را بشما خبر ندهم  گفتند چرا یا رسول لله  فرمود کسیکه  بخیرش امبد نیست  وازشرش ایمنی نباشد انها گمان کردند خدا مخلوقیرا بدتر از او  نیافریده  وسپس فرمود  فرمود شما را خبر ندهم به بدتر از ابن  عرض کردندچرا یا ر
دانلود یادم نمیره هرچی میری جلو بدتر میشه میثم ابراهمی
دانلود اهنگ یادم نمیره هرچی میری جلو بدتر میشه با کیفیت 320
متن اهنگ یادم نمیره هرچی میری جلو بدتر میشه میثم

لینک دانلود اهنگ 
یادم نمیره هرچی میره جلو بدتر میشه
چند وقته که تو رفتی حواسمو پرت میکنم
اما من به سختی میتونم یادم بره
انگار پیشم نشستی آخه تو واسم نفسی
ادامه مطلب
حس می کنم این وبلاگ برای من شده انتخابِ بینِ بد و بدتر ...
به این وبلاگ دلبستم . به آدماش عادت کردم . امید به رشدش دارم .
ذهن مشغولشه ، دل مشغولشه ، زمان داره به پاش صرف میشه .
رو حالِ آدم اثرِ شدید داره . گاهی حال خوب کنه و گاهی برعکس .
گاهی فاصله میشه بین من و آدمای حقیقی که البته تا حدی مدیریتش کردم .
گاهی اینجا مهم میشن آدما و مشکلاتشون حتی بیشتر از میزانی که برا خودشون اهمیت دارن . و تلاش هام میشه آب در هاون کوبیدنه ...
گاهی تصویر ها اینجا دروغ هایی
در غروبی زیبا از واپسین روزهای یک بهار پرماجرا می نویسم ...
در لحظات نزدیک اذان ....
در لحظات مشهور ب لحظات استجابت دعا ....
خداوندا مگذار بر دلم هیچگاه قفل قساوت بماند ... 
مگذار هیچ خاطری را ب خاطر حرفم آزرده کنم ...
بارها رایحه دلنشین نسیم های بهاری ب مشامم خورد
 اما ....
 بهارت نمیدانم از من راضیست یا نه ... 
دل من در بهارت شاد بود ...
با بهارت خداحافظی نمی کنم
 چون دلتنگی من چند برابر می شود ...
بوی بهار ... بوی بهترین ها بود ...
 بوی یک دنیا لطافت ... بوی یک
درست همون وقتی که فکر می‌کنی اوضاع از این بدتر نمیشه، یه اتفاق دیگه میفته و بهت ثابت میشه که اوضاع همیشه در حال بدتر شدنه و نباید سعی کنی آینده رو پیش بینی کنی‌. و درست همون لحظه ای که کم میاری، همون لحظه ای که میگی بسه، و همه چی رو رها می‌کنی، اونجا آغاز نابودی تو میشه ؛ بعدها هرچقدر حسرت بخوری که ای کاش تسلیم نمیشدم، بازم فایده ای نداره.
درست همون وقتی که فکر می‌کنی اوضاع از این بدتر نمیشه، یه اتفاق دیگه میفته و بهت ثابت میشه که اوضاع همیشه در حال بدتر شدنه و نباید سعی کنی آینده رو پیش بینی کنی‌. و درست همون لحظه ای که کم میاری، همون لحظه ای که میگی بسه، و همه چی رو رها می‌کنی، اونجا آغاز نابودی تو میشه ؛ بعدها هرچقدر حسرت بخوری که ای کاش تسلیم نمیشدم، بازم فایده ای نداره.
ثانیه‌های آخر، ثانیه‌های مهمی‌اند. داریم که یک روز نزد خدا، به اندازه‌ی هزارسال است. این، یک فانتزی نیست. دقت که می‌کنم، می‌بینم اگر این نباشد، فانتزی می‌شود. فکر کنید، همه‌چیز، همین‌قدر بی‌هوده باشد، همین‌قدر خشن و خشک و سریع؛ آن‌وقت، چه می‌خواهد قضاوت شود؟ پس آن نیم‌لرز‌هایی که بر دل می‌افتد چه؟ آن‌ها به کدام قلم روایت می‌شوند؟
ثانیه‌های آخر را می‌گذرانم. آخرین لحظاتی که می‌توانند همه‌ی گذشته را «تبدیل» کنند. مفهوم «ترکیب
فاصله درد عجیبیست و زمان دردی عجیب تر. با این که می دانی این فاصله روزی کم خواهد شد و این دوری را پایانی است، می دانی این روزها و ماه ها، سخت و آسان خواهد گذشت چنان که پیش از این گذشته اما... اما لحظات واقعا اذیتت می کنند، سخت می گذرند خیلی سخت. باید خودت را به بی خیالی بزنی، اگر بخواهی هر قدمی که بر می داری را بشماری و هر ثانیه ای که می گذرد را حساب کنی، گذر لحظات پیرت می کنند و گام ها به کام مرگ می کشانندت. بی خیال باش و فقط برو. دنیا بی ارزش تر از آ
درست زندگی کردن را یادمان ندادند!
ما باید کار میکردیم برای شادی هامان! نه غم هایمان!
باید شادی می کردیم برای داشته هایمان! نه نداری ها!
باید می داشتم برای بهتر زندگی کردن! نه بیشتر زندگی کردن!
خوب زندگی کردن را یادمان ندادند!
ما نالیدیم از زندگی، گریستیم از خستگی و ترسیدیم از خنده!
حال آنکه زندگی همین لحظات بودند...
ای دریغ از لحظات عمرم...
سلام.
امروز من اول صبح زدم بیرون واسه کاری. مامان هم بیدار شد اومد باهام. دیشب سردرد بود امروزم همینطور.... 
نمیدونم چی شد جنون بهش دست داد از صبح ساعتای10 دیوانه شد... قاطی کرده. هرچی ساکت شدم بهتر نشد الانم بدتر شده... 
خیلی دلم گرفته هست. کیو  دارم الان باهتش حرف بزنم؟
این از خانواده ی نصفه نیمه .   
از شانس خوبم همسر و بچه و خواهر هم ندارم که بخوام این غم ها رو با اونها قسمت کنم. یا شادی اون ها را قسمت کنم تا غم های خودم یادم بره.... 
خدا رو شکر. باز ا
صمیمانه میخوای کاری انجام بدی . 
شور و حال و اون حس درونی قوی داره از پا درت میاره .
اما کار اساسی از دستت بر نمیاد .
انگار دست و پات توی پوست گردوست !
خب اون جمله ی کلیشه ای که میگه "همیشه کاری هست که بشه انجام داد " را قبول دارم اما ...
گاهی واقعا دل ات میخواد یک کار بکر انجام بدی . کاری که در جهت حل مشکل یک حرکت موثر باشه .
روح وحشی
+اوضاع لرستان بحرانی ه . کاش چراغ جادو داشتم !!!
هیچی بدتر از این نیست که بخوای اما نتونی کاری انجام بدی !
 
 
،  در تک تک لحظه ها ، لحظه ای خوب و لحظه ای هم شاید بد ، لحظه ای خوش و لحظه ای شاید  ناخوش ، این لحظه به لحظه ها دست بدست هم میدن و میشن لحظات عمر ما ، اونقدر زندگی کوتاهه و اونقدر آدمها در هیاهوی زندگی غرق میشن که هیچکسی هیچکدوم از دلشوره ها و نگرانی ها و رنج هایی رو که ما کشیدیمو یادش نمیاد ، آدمها رنجهای گذشته  خودشون رو هم در گذر زمان دیگه فراموش میکنن چه برسه به رنج هایی که ما متحمل شدیم ، آدمها همه فکر میکنن خیلی خوب رفتار کردن و حتی اونم
برای آسان زندگی کردن و دیدن زیبایی های آن لازم است، لحظات گذشته زندگیمان را شخم بزنیم و بایک ذره بین(لحظه بین)به دنبال لحظات زر و طلا مانند آن باشم. دقیقاً همان قسمت هایی که به خاطر برق چشمها و لبخندتان میدرخشند. همان جاهایی که قلبتان تندتر می زند.
زندگیتان را شخم بزنید. مطمئناً به گنج های خوبی میرسید. همین گنج ها امید و نقشه ای میشوند برای ادامه دادن بهتر زندگی...
برای آسان زندگی کردن و دیدن زیبایی های آن لازم است، لحظات گذشته زندگیمان را شخم بزنیم و بایک ذره بین(لحظه بین)به دنبال لحظات زر و طلا ماننده آن باشم. دقیقاً همان قسمت هایی که به خاطر برق چشمها و لبخندتان میدرخشند. همان جاهایی که قلبتان تندتر می زند.
زندگیتان را شخم بزنید. مطمئناً به گنج های خوبی میرسید. همین گنج ها امید و نقشه ای میشوند برای ادامه دادن بهتر زندگی...
مهر 91 بعد از یه تابستون جانفرسا به اینجا رسیدم
به همینجایی که امروز رسیدم
اون موقع فکر کردم ازین بدتر دیگه وجود نداره و کاش همون لحظه دنیا برای من تموم بشه و فردا رو نبینم
الان ولی میدونم فردا و فردا و فردا ها رو متاسفانه میبینم...
شیش سال اون سنگی که اون موقع غلطید و سقوط کرد با سرعت سر راهش هر نقطه اتکایی رو نابود کرد و یه تنهای تنهای تنها بر جا گذاشت...
اونروز بعد از یه تلفن فقط میخواستم راه برم و ...
امروز سی ساعت نخوابیدم و با همون آدم از صبح تا
امسال وضعیت هوا بدتر از پارسال شده و قطعا سال آینده هم بدتر از امسال خواهد شد. ولی چرا؟ آیا خودروهایی که در شهر ما حرکت می کنند خودروهایی خوب و پر بازده و کم مشکل هستند؟ آیا بنزین سالم داریم؟ آیا وسایل ایاب و ذهاب عمومی و کافی داریم؟
چطور نمی توان یک برنامه ریزی ساده انجام داد و مشکلات محیط زیستی را حل کرد؟ آیا در اولویست نیست؟ 
 
بالا بردن قیمت بنزین راه حل مشکل هوا بود؟ 
 
در سال 2020 دیگه نمی شه با حرفهای ساده و ابتدایی مشکلات عظیم و پیچیده را
 
به نام خالق لبخند
خودتون فکر کنید که زیباترین لحظات زندگیتون داشته چه اتفاقی می افتاده
هرجوری که بوده یا هرجایی که بوده لبخند نمی زدید
اگه بوده سعی کنید اینجور لحظات رو بیشتر کنید
چرا وقتی با یه لبخند ساده میتونید شادتر باشید لبخند نمی‌زنید
یعنی این را هم می خواهید از خودتان دریغ کنید
تنها خواهش امشبم از تون اینه که همیشه لبخند بزنید
اگر لبخند بزنید در شرایط بد هم حالتون خوب میشه
پس نتیجه می گیریم که زیباترین لحظات زندگی وقتی اتفاق میفته
۳روزه میخوام فایلای جدید دو تا درسی ک استاد اپ کرده رو گوش کنم ولی به ثمر نمیرسه!
وسطاش خوابم میگیره.. بسکه صداش یکنواخت و خواب آلوده و حرفاشم تکراریه!
یعنی اینقدر تکرار میکنه که رسما اسفالت میشیم
بدتر ازون اینه که هدف ازین دو درس بکل نامعلومه برای همه!!
باز بدتر از این هم هست و اون اینکه مطالبش بشدت شبیهن طوریکه تشخیص نمیدی کدومش کدومه؟
منم در حق هودم نعمت و تمام میکنم و میرم رو تخت دراز کش با بالشت و پتو گوش میسپارم که اگه خوابم گرفت سریع اجر
چند دقیقه پیش جلد دوم آنا کارنینا هم به اتمام رسید. همین الان که این جمله تموم شد یادم افتاد برم در کتاب ظرافت جوجه تیغی اظهار نظرها درمورد آنا کارنینا رو ببینم. اما از اینجا به بعد اسپویل:
خیلی ناراحت شدم که آنا خودش رو کشت و بدتر اینکه در لحظات اخر پشیمون شد. هرچند قبلا هم پشیمون شده بود اما نهایتا این کارو کرد. در کل اوایل از این رمان خسته شدم بودم انا از اواخر جلد یک علاقمند شدم و مطمئنا این رمان رو با تداعی چای و شب های پاییز به یاد خواهم اور
شب را همچون یک دریا بدان که درونش از تاریکی قیرگون پر شده است. آنگاه شنا نابلدی را فرض کن که در مواجهه‌ی با این سراسر تاریکی، به ناگاه فکرش مبهوت می‌شود. حتی فرصتی نیست تا آدمی نفسی چاق کند. پس سیاهی تمام وجود را فرا خواهد گرفت و غریق، در یک آن و بی هیچ تقلایی؛ به خوابی فرو می‌رود که برادر مرگ است: -چه بسیار آدمیانی که دیگر از خواب شب بیدار نشدند و راهی سفر آخرت شدند.کمی برگردیم عقب: در آخرین لحظات که خیال آدمی تا خرخره غرق در تاریکی شب شده و چیز
کار درست و نیک را باید هر چه زودتر انجام بدهیم؛ مثل عبادات، مثل نمازِ اولِ وقت و مثل بقیه‌ی کارهایی که موقت است، هر چه انسان آن کار را در لحظات اول و نزدیک‌تر به آن لحظات اول انجام بدهد، این فضیلت بیشتری دارد؛ چون انسان احساس می‌کند تکلیف را انجام داد و در تأخیر آفاتی هست؛ انسان خود را از آن آفات برکنار می‌دارد. ۱۳۸۵/۰۹/۲۴
خاک شوره زده و خشکیده و ترک ترک شده رو زیر پام له میکنم و لبخند میزنم
مامانم هم همین کارو میکنه تند تند راه میره و زیر لب یه آواز رو زمزمه میکنه و صداش با صدای باد تو گوشم میپیچه
صدایی که فکر میکنم خیلی روزا فقط با شنیدنش به زندگی برگشتم
روزی رو یادم میاد که مستاصل به دیوار اون خونه ی منحوس لعنتی تکیه کرده بود و گریه میکرد
و من اون لحظات... من اون لحظات من نبودم که از اون وضع دلم خنک میشد
من واقعی نمیتونه انقدر بی رحم باشه
من واقعی این منیه که الان
میچکا کرونا گرفت. کرونای کوفتی که همه جهان این روزها درگیرش هستند. به مادرش داد. به همسرش داد. به پدرش داد. به خواهرش داد. به پسرش داد. به پدرشوهر و مادرشوهر و برادرشوهرش هم داد. همه از میچکا کرونا گرفتند اما مادرش بدتر از همه. آن قدر بدتر که هشت روز و هفت شب تمام در بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. سرفه های خشک. قفسه سینه ای پر از حس خالی بودن و جسمی که به شدت درد می کرد. انگار کامیون از رویش رد شده باشد. میچکا کرونا گرفت اما نمرد. ای کاش که می
همیشه وقتی یه دردی تو جسممون پیدا میشه فکر میکنیم دیگه بدتر از این وجود نداره و این نهایتشه مثل سردرد یا دندون درد. این 4 ماه اخیر که دچار دیسک کمر شدید شدم و دائم دراز کشیدم و از کمردرد و سیاتیک نتونستم حتی بشینم یه طراحی چهره رو انجام بدم وقتی درد سیاتیکم شروع میشه و شدت میگیره تمام دردمو میریزم تو خودم و حتی حوصله ندارم کسی صدام کنه چه برسه به شوخی و تیکه پروندن ها و سایر ارتباطات. بعد فکر میکنم نهایت درد این نیست بدتر از اینم هست و اون دردیه
من به "حال" و لحظات آدم های مختلف زیاد فکر می کنم. به اینکه مثلا وقتی من دارم این پست را می نویسم، یک نفر دیگر آن سر دنیا دارد یک کار خیلی متفاوت تر می کند. یا وقتی خیلی خوشحالم، یک نفر دارد در سوگ عزیزترینش می گرید. یا وقتی غم دستانش را روی گلویم گذاشته (و برای رضای خدا لحظه ای بر نمیدارد) یک نفر دیگر دارد در یک مهمانی از شوق بلند بلند می خندد. امروز صبح بعد از شنیدن خبر ترور حاج قاسم، اولین چیزی که به ذهنم آمد این بود که دیشب در حالی که داشتم صفحات
من به "حال" و لحظات آدم های مختلف زیاد فکر می کنم. به اینکه مثلا وقتی من دارم این پست را می نویسم، یک نفر دیگر آن سر دنیا دارد یک کار خیلی متفاوت تر می کند. یا وقتی خیلی خوشحالم، یک نفر دارد در سوگ عزیزترینش می گرید. یا وقتی غم دستانش را روی گلویم گذاشته (و برای رضای خدا لحظه ای بر نمیدارد) یک نفر دیگر دارد در یک مهمانی از شوق بلند بلند می خندد. امروز صبح بعد از شنیدن خبر ترور حاج قاسم، اولین چیزی که به ذهنم آمد این بود که دیشب در حالی که داشتم صفحات
* بعد از کلی درد کشیدن می‌تونم بگم که خوب شدنه حالمو فقط در تموم شدن این رابطه می‌بینیم!
* به جرعت می‌تونم بگم که پشیمونم ازینکه برگشتنش رو قبول کردم!
* قرار بود با برگشتنش حال اونو خوب کنیم.. قرار نبود همه چی بدتر بشه..
* البته شاید هم اون بین تمام درگیریهاش، که من هنوزم نمی‌دونم دقیقا چی هستن، این بدتر شدن رو حس نمی‌کنه.. و من واقعا نمی‌دونم اینو چجوری بهش بفهمونم⁦‍♀️⁩
* و خیلی چیزای دیگه که تو مغزم گره خوردنو نمی‌دونم چجوری از هم بازشون ک
* بعد از کلی درد کشیدن می‌تونم بگم که خوب شدنه حالمو فقط در تموم شدن این رابطه می‌بینیم!
* به جرعت می‌تونم بگم که پشیمونم ازینکه برگشتنش رو قبول کردم!
* قرار بود با برگشتنش حال اونو خوب کنیم.. قرار نبود همه چی بدتر بشه..
* البته شاید هم اون بین تمام درگیریهاش، که من هنوزم نمی‌دونم دقیقا چی هستن، این بدتر شدن رو حس نمی‌کنه.. و من واقعا نمی‌دونم اینو چجوری بهش بفهمونم⁦‍♀️⁩
* و خیلی چیزای دیگه که تو مغزم گره خوردنو نمی‌دونم چجوری از هم بازشون ک
دردا.دردا از من.دردا از این عمرهای کوتاه و بی‌اعتبار ما.دردا از نبودن‌ها و رفتن‌ها.دردا از تو که هم نامه‌ی نانوشته خوانی و هم قصه‌ی نانموده دانی.دردا از تو که یادت مونس جانم است.دردا از من که با این همه‌ آدم نمی‌شوم که نمی‌شوم.دردا از من که زندگی می‌کنم برای آن لحظات که حتی با آن «برام هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو درگیر آرامشم، همین از تمامِ جهان کافیه، همین که کنارت نفس میکشم» هم گریه‌ام بگیرد و غرق لذت شوم، اما برایم این لحظات هم محد
حالم بد بود و کلی گریه کردم.چشمام خیلی درد میکرد.گفتم میخوابم فردا که چشمام خوب شد میخونم.
تموم شب کابوس دیدم و یادمه توی خواب فقط داشتم گریه میکردم.صبح با یه چشم درد بدتر از دیشب بیدار شدم.
همه بچه ها برگشتن خونشون اما ما هنوز درس و بخش و امتحان داریم و فقط یک هفته فرجه داریم که اونم بیشترش برای امتحان سنگین اول میره!دلم خونمونو میخواد.دوماه و نیمه که برنگشتم.بدجور خستمدیگه از آدما... 
+این روزا حال دلم خیلی ناخوشه.اگه حال دل شما هم خوش نیست نخو
هیچ کس آرزو نمی کند که در یک صندلی دنج بنشیند ، روی لیوان داغ بخار قهوه خشن ، ترش و سوخته بنشیند. اگر خود را تعجب کرده اید که چرا قهوه شما بد است ، دیگر تعجب نکنید. این احتمالا به نوبه خود بدتر می شود زیرا سازنده قهوه شما کثیف است.اما ما فقط در مورد چند زمین قهوه ولگرد و کمی ساخت آب سخت صحبت نمی کنیم. وای نه. این خیلی بدتر از این خود را آماده کنید.
ادامه مطلب
 
♫♫
صدای خنده هات هنوز توی گوشمه
عطری که میزنی هنوز رو لباسیه که میپوشمه
دیگه بدونِ من یه قدمم بر ندار
یه چیزی بت میگم این دفعه رو نه نیار
هر بار این درو ، محکم نبند نرو
این چشمای ترو نکن تو بدتر و

نفسم میبره ، دلِ من دلخوره
بی تو از دلهره ، هر دقیقه ش پره
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  numbermusic  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
 ، محکم نبند نرو
این چشمای ترو نکن تو بدتر و
نفسم میبره ، دلِ من دلخوره
بی تو از دلهره ، هر دقیقه ش پره
 بدون تو بدون از این زندگی سیرم
به ج
 
♫♫
صدای خنده هات هنوز توی گوشمه
عطری که میزنی هنوز رو لباسیه که میپوشمه
♫♫
دیگه بدونِ من یه قدمم بر ندار
یه چیزی بت میگم این دفعه رو نه نیار
هر بار این درو ، محکم نبند نرو
♫♫
این چشمای ترو نکن تو بدتر و
نفسم میبره ، دلِ من دلخوره
بی تو از دلهره ، هر دقیقه ش پره
 ، محکم نبند نرو
♫♫
این چشمای ترو نکن تو بدتر و
نفسم میبره ، دلِ من دلخوره
بی تو از دلهره ، هر دقیقه ش پره
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  onemovies  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
 بدون تو بدون از این زندگی س
 
◀ تیغ به خفیه میخورم آه نهفته میکنم گوش کجا که بشنود ناله زار خامشان ▶
 
دیگه چن وقته ناراحت نمیشم؛ یعنی خیلی ناراحت میشم.
خب خیلی سخته بخوای هر روز فکرا کلیشه ای رو تو بشقاب فلزی زنگ زده
میل کنی ولی اینم مثل چیزا دیگه برام عادی شده 
نه عادت نکردم بهش فقط بی تفاوتم اون خنده متمایل به چپ صورتم رو بهش نشون میدم
تصمیم گرفتم یکم بدتر بشم،در واقع بدتر نفس بکشم.
ادامه مطلب
وقتی داشتم توصیف میکردم اون دنیا برم قراره خدا چطوری حالمو بگیره کلی غش غش خندیدم
اونجا بود که خنده من از گریه غم انگیز تره...
کار از غم انگیز بودن گذشته...
منِ فراری تسلیمِ مرگ شدم... منتظز وقتشم و ببینم چی میشه...
تو این دنیا که دیگه رنگِ خوشی رو نمیبینم ... چه ۲۰ سالِ الان ...
چه ۳۰ سالگیم...
فقط اوضاع بدتر میشه بدتر میشه بدتررر....‌کیه که ببینه کمک کنه....
چقد دلم میخواد قلبم وایسه از این همه بی رحمی....من حتی نمیتونم دردمو برای کسی بگم...  خیلی سخته سکو
عزیز دلم دارد عروس می شود. قند در دلم آب می شود. مدام قربان صرقه اش می روم. می دانید چیست؟ یک خوش حالی عجیبی است که عزیز دل آدم عروس شود. اصلا دلم یکجور دیگری می زند. درست است که دختر آدم را مردم با خودشان می برند یک جای دیگر اما باز هم در کنار این دلتنگی هایی که هنوز نیامده حس های فوق العاده ای هم وجود دارد. حس هایی که طعم خوش بهار می دهند. طعم تازگی و طراوت. شادی و سرزندگی. البته گاهی وقت ها بعضی اتفاقات شاید لحظات خوشت را خراب کنند. مثلا وقتی می بی
-چه بَد عیدی شد این
از صد عزا بدتر، چه بد عیدی
همانکه گفته بودم
بی تو خواهد شد، همان! دیدی؟
مبارکباد می‌گویند و می‌خندم به تلخواری
که باغم گشته بشقابی، بهارم سبزه‌ی عیدی
نهال ریشه سوزم را چه حاصل از بهار، آخر؟
گرفتم سبز شد در باغتان هم سروی و بیدی
گرفتم روز هم نو شد چه خواهد داد این نوروز؟
به من، یا هر زمان فرسود چون من کهنه نومیدی
به روز خویش شب می‌گویم و بدتر که جز با تو
توافق نیست آفاق مرا با هیچ خورشیدی
بنام خداوند مهر و مهربانی 

سلام
عرض احترام دارم خدمت همراهان گرامی

در سالی  که گذشت  با مباحث " آرایه های ادبی "، " دستور زبان فارسی  ".، " شعر و قوالب آن " در خدمت شما بودم
در لحظات پایانی سال 1397 آخرین جلسه " شعر و قوالب آن " هم به روز  شد.  ( جلسه سیزدهم)  .  امید آن است که در سال آینده نیز در کنار ما و همراه با ما باشید.  صمیمانه از،این همراهی تشکر می کنم.  
حضورتان مایه افتخار است.  
آهسته، آهسته، صدای پایان. سال97  را می شنویم.  سالی پر از فراز و نشی
در زمان پرسش درس لازم نیست لحظات پر از استرس و استرا ب برای دانش آموزان به وجود آورد بلکه می توان با اقدامات ابتکاری این لحظات را به زمانی شاد و پر از شوق و ذوق نمود .
یکی از روشها  پذیرایی با سینی سوالات می باشد که تقریبا اکثریت دانش آموزان برای حاضر شدن پای تخته و جواب دادن به سوالات شوق و ذوق زیادی از خود نشان می دهند.
دو سال پیش در حرم امام رضا موقع تحویل سال با هم و با همه ی دیگرانی که آنجا بودند دعای تحویل سال را بلند خواندیم. صدایت را می شنیدم که می گفتی «حول حالنا الی احسن الحال».. دلم برایت می رفت که باید این را از روی ویلچر بخوانی.. وقتی بوسیدمت به این فکر کردم که سال دیگر هستی یا رفتی؟ بودی. اما روی تخت، بی حال و ناهوشیار.. فکر کردم سال بعد چطور؟ وقتی حالا این قدر بدحالی، سال بعد، بدتر بودن چه شکلی است؟ 
حالا می دانم چه شکلی است. امسال که بیاید از همیشه به
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
تعداد زیادی از مسافران در خروجی شهر ها، خصوصا تهران، در صف طویلی هستند!
تعدادی دیگر، بخاطر فرار ار کرونا با نوشیدن الکل، جان خود را از دست دادند!
تعدادی دیگر اما ، با حماقت مثلا مقدس خود درب ورودی حرم مطهر را می شکنند!
کرونا دیر یا زود، رخت خواهد بست اما با این جماعت کج فهم ،کم اطلاع ، مدعی، و بدتر از همه بدتر تاثیر پذیر از رسانه های معاند، چکار باید کرد؟!
 
زمان به عقب برگشته انگار. همان مکان، کنار همان اشخاص، در حال انجام دادن همان کار، لبخندهایی به گرمی گذشته... جای خیلی ها خالیست اما به یادشان هستیم. برایشان دعا می کنیم و خواسته هایشان را بازگو. جایشان خالی است اما یادشان فراموش نشده و نمی شود. اینجا دنیای آرامش است و تا دلتان بخواهد وقت دارید برای درد و دل کردن. اینجا همه اشک می ریزند و دیگر کسی متعجب نگاهتان نمی کند اگر گریه کنید. اینجا همه صمیمی اند در حالی که هیچکس اسم بغل دستی اش را نمی داند
هیچ چیز بدتر از سندی پر از اشتباهات املایی نیست. این قابلیت اطمینان از سند شما را کاهش می دهد. با این حال ، جستجوی دستی برای خطاهای املایی در یک سند عظیم نیز یک کار بسیار دلهره آور است. بنابراین آیا ما گزینه ای داریم که می تواند خطاهای املایی را به سرعت و …The post چگونه خطاهای املایی را از سند خود حذف کنیم؟ appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/3d6gcd2
مشاهده مطلب در کانال
کارپه دیم! ( اصطلاحی لاتین به
معنای دم را غنیمت بشمار ) چه بخواهید چه نخواهید مرگ نزدیک ماست این یک هشدار است
اما کارپه دیم! مرگ نزدیک گوش هایمان نفس میکشد پس باید دم را غنیمت بشماریم. در
این فیلم ما به اعماق زندگی خواهیم رفت، جوهره اش را خواهیم دید و سپس برای مکیدن
لحظات ناب زندگی دستور عملی بی نظیر خواهیم داشت تا بتوانیم از تک تک لحظات زندگی
لذت کافی را ببریم. اما زندگی آنجاست که مرگ را به وضوح در آن ببینیم. همانطور که
سیاهی در کنار وجود سفیدی
یکی از دوستان همکار فرستاده بود که برین تو سامانه  salamat.gov.ir و تو طرح غربالگری کرونا شرکت کنید.من شرکت کردم. کد ملی می خواست و بعد هم مشخصات و آدرس اینا رو نشون داد.چند تا سوال داشت درباره همین علائم کرونا من سرفه خشک رو تیک زدم.بعد هم پیام داد که شما نیاز به استراحت و مراقبت دارید و اگر حالتون بدتر شد و تنگی نفس و گلودرد و تب اینا داشتین مراجعه کنین به مراکز درمانی..
تو استان ما این چند روزه میگن خیلی شیوع زیاد شده و ترس همه رو زیاد کرده..
من تقریب
اوضاع می توانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمی شدم، اگر هیچ وقت نمی نوشتم، اگر تحت تاثیر آدم های اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن می گذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقه ی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمی کردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمی رفتم، اگر عزمم را جزم نمی کردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدم های اضافه را حذف نمی کردم، اگر خودم نبودم
اوضاع می توانست از این هم بدتر باشد. اگر هیچوقت با گربه ام آشنا نمی شدم، اگر هیچ وقت نمی نوشتم، اگر تحت تاثیر آدم های اطرافم تمام وقتم را به فیلم دیدن می گذراندم، (فیلم دیدن چیز بدی نیست اما علاقه ی من نیست حقیقتا.) اگر نرمالو نبودم، اگر لذت کتاب خواندن یواشکی را درک نمی کردم، اگر نایاب و دست نیافتنی ام را نداشتم، اگر به زور خواهرم باشگاه نمی رفتم، اگر عزمم را جزم نمی کردم برای وبلاگ زدن، اگر خیلی از آدم های اضافه را حذف نمی کردم، اگر خودم نبودم
اولین پستی که دارم میزارم .
 
الان تنها احساساتم مربوط به نتایج کنکوره که قراره  چهار شنبه اعلام شه
ولی من مطمنم که سه شنبه میاد
من واقعا میترسم ! اگه خراب باشه که احتمالش کم هم نیست یه سال دیگه باید ریاضی حل کنم !! باورم نمیشه . خدا اخه مگه من چه گناهی کردم ؟؟؟؟
دیگه واقعا الان امیدم تویی  ! نجاتم بده
 
.
نمیدونم چمه...
واسه شما هم پیش میاد یه لحظه ای حس کنین ...که نه خودتون و نه بقیه هیچ کاری واسه بهبود خودتون نکردین؟
امشب این شکلیم!
حس میکنم تو نکبت دست و پا میزنم...نکبتی که دست و پا زدن بدتر فرو میبرتت و از همه بدتر هیچ کس هم نیس که از اون نکبت بیرونت بیاره ..
هیچ وقت این شرایطو دوست نداشتم...
این شرایط تنهایی رو ...که نه تنها بقیه برات کاری نمیکنن بلکه خودتم هیچ کاری برای بهتر شدن شرایط نمیکنی ...
حس میکنی داری خودتو فرو میکنی تو قیر داغ و هیچ کس کمکت
در وبلاگم عمیقا احساس خلا و خطر و ناامنی میکنم نمی توانم اینجوری بپذیرمش..چیزی کم دارد و یا زیاد دارد! میدانم چه کم یا زیاد دارد اما نمی دانم باید چگونه قلب مشکل را هدف بگیرم..این وبلاگ من نیست!دیگر احساس تعلق به ان ندارم! مدتی میشود دیگر در بیان راحت نیستم(درست از همان موقعی که ان کلاغ های مسخره پایشان به وبم باز شد!همان عکس ابی را میگویم هیچ وقت با رنگ ابی ابم در یک جوب نرفته ..هیچ وقت!) ..وبلاگ من باید بی روح باشد ..دیگر محیطش سرد و خسته کننده و
احمد سعیدی من پایم
دانلود آهنگ جدید احمد سعیدی به نام من پایم
Ahmad Saeedi - Man Payam
+ متن ترانه من پایم از احمد سعیدی
کی میتونه مثل من / عاشق چشات بشه
دیوونه این دیوونه / بدون چشات چشه

متن ترانه احمد سعیدی به نام من پایم
کی میتونه مثل منعاشق چشات بشهدیوونه این دیوونهبدون چشات چشهمیدونم میدونیم میدونن همه ی عالمکه اگه نباشی بدجوری بد میشه حالممن پایه ام هرچی تو بگی لب تر کنهمینجوریش روانیتم و حالا هی بدتر کنهی نگو بهم زنگ زدناتو کمتر کنمن پایه ام
چهارمین ترم است که به خودم قول میدهم معدلم خوب شود اما هربار بدتر و بدتر میشود انگار که قرار نیست هیچوقت طعم دانشجوى زرنگ بودن را بچشم. در طول ترم به سختى تلاش میکنم. کارگاه هایم را بدون غیبت و با جلسات اضافى میروم. هنوز میزى که درست میکنم تمام نشده. میترسم استادمان به کسانى که چندتاام دى اف برش زده اند که انرا هم خودشان برش نزده اند نمره ى بیشترى دهد. هربار که یاد بدبختى هایى که این ترم در کارگاه کشیده ام میافتم به خودم فحش میدهم که چرا همیشه س
2590 - «شهرام همایون» کلاه‌بردار فراری و اپوزیسیون ساکن لس‌آنجلس، چند روز پس از مصاحبه «ربع پهلوی» با شبکه سعودی «ایران اینترنشنال»، با اذعان به مواضع ضدایرانی شبکه‌های وابسته به رژیم سعودی، گفت:‌ “شرم بر کسانی که یک لحظه شبکه‌های وابسته به سعودی را می‌بینند. تماشای این شبکه‌ها از فاحشگی بدتر است”به گفته رسانه‌ها، «ربع پهلوی» چندی پیش برای حضور در یکی از برنامه‌های شبکه سعودی «ایران اینترنشنال» مبلغ 300 هزار دلار دریافت کرده بود.لینک
حدود چند ساعت، تا تحویل سال جدید باقی مانده؟معمولا در این لحظات آخر سالی، به کل سالی که گذراندیم فکر میکنیم و برای آن سال تعریفی در نظر میگیریم.خوب یا بد...راستش را بخواهید، درست است که به صورت کلی 98 سال خوبی نبود، اما اگر کمی دقت کنیم ، همه سال ها اینگونه اندو قرار نیست سالی بهتر از سال قبل یا بعدش باشد...نود و هشت، با اینکه لحظات غمگینی داشته، اما مطئننا لحظات خوب و شاد هم داشته.بهتر است بگوییم، اینکه منتظر یک سال عالی باشیم، که اتفاقات عجیب و
درمان‌های خانگی پاشنه پای ترک خورده
«سال‌هاست کف پایم به‌خصوص در نواحی پاشنه دچار خشکی و ترک پوست است. مدام کف پایم را مرطوب کرده‌ام اما نتیجه نگرفته‌ام. ظاهر پوستم خیلی بدشکل و دلخراش 
است و تازگی‌ها بدتر هم شده و همیشه باید پاشنه پایم را پنهان کنم. بدتر اینکه اخیرا شکاف‌های عمیقی در پاشنه پاهایم ایجاد شده که گاهی خودبخود خون الود و دردناک 
می‌شود. لطفا مشکلم را با متخصصان پوست مطرح کنید تا راه چاره‌ای پیدا شود.» در این مقاله علل و راه
ای درد... ببین به استخوان رسیدی...!
+ همیشه تمام لحظات خوبی که میتونستم بهترین باشن رو خراب کردی! خیلی چیزا رو ... خیلی لذت ها رو ازم گرفتی... 
+ حتی نمیتونم به انتقام گرفتن ازت فکر کنم  تو چی داری که ازت بگیرم؟به جز درد چی داری؟؟
جفری بعد از اینکه برگشت، چند روز خسته و گرسنه بود ولی خب داشت بهتر می شد. ولی دوباره در عرض یک روز کلی وزن کم کرد و همه بیماری هاش یه صورت خیلی شدیدی نمایان شد. دامپزشکش گفته بود خیلی دیگه دوام نمیاره و داره درد میکشه. از امروز تعطیلات زمستانی مدرسه شروع شده و قرار بود، امروز ببرنش پیش دامپزشک که بهش آمپولی بزنه و همه چی تموم بشه :(
دیروز صبح که من می خواستم بیام دانشگاه با جنی حرف زدیم و دیدیم که جفری حالش خیلی بده و از دیروزش هم اصلا غذا نخورده
جفری بعد از اینکه برگشت، چند روز خسته و گرسنه بود ولی خب داشت بهتر می شد. ولی دوباره در عرض یک روز کلی وزن کم کرد و همه بیماری هاش یه صورت خیلی شدیدی نمایان شد. دامپزشکش گفته بود خیلی دیگه دوام نمیاره و داره درد میکشه. از امروز تعطیلات زمستانی مدرسه شروع شده و قرار بود، امروز ببرنش پیش دامپزشک که بهش آمپولی بزنه و همه چی تموم بشه :(
دیروز صبح که من می خواستم بیام دانشگاه با جنی حرف زدیم و دیدیم که جفری حالش خیلی بده و از دیروزش هم اصلا غذا نخورده
قانون منع توهین

اولین قانونی که شما و همسرتان در تلخ‌ترین لحظات زندگی مشترک‌تان باید به آن پایبند باشید، قانون «منع توهین» است. 
نه شما و نه شریک زندگی‌تان، حتی در بدترین لحظات و در اوج عصبانیت هم حق ندارید به خانواده هم توهین کنید و از بدگویی به خانواده هم به عنوان راهی برای کنترل شریک زندگی یا انتقام گرفتن از او استفاده کنید. 
اگر همسرتان با شما بد حرف زده، چرا باید همه حرف‌های ناخوشایندی که مادرش قبلا به شما زده بود را به رخش بکشید و در
سلام. :)
قبل از هر چیزی باید -با تاخیر- سال جدید رو خدمت همگی تبریک عرض کنم. امیدوارم امسال بهترین ها برامون اتفاق بیفتن. همین. :))
.
امسال یکی از معدود سال هایی بود که سال بدون مامان تحویل شد. خانواده ما مثل سس مایونزه؛ من سرکه هستم و بابا روغن. مامان هم تخم مرغ و امولسیونه! اگه مامان نباشه، ما به سختی میتونیم با هم کنار بیایم! :| خلاصه این حرف ها اینه که تا دقایقی پیش از «آغاز سال ١٣٩٩» در حال ستیز بودیم! D: مشکلمون هم کمبود «سین» برای سفره بود...
.
وجه
واپسین لحظات شب بود
جناب نیچه اومد تو خوابم
روبروم واستاد
فیس تو فیس
اکت تو اکت
سیبیلاشو داد بالا منم سیبیلامو دادم بالا
لباشو غنچه کرد
چِسبوند رو لبام
همون لحظه از خواب بیدار شدم
دنیام عوض شده بود
عاسمون لاجوردی شده بود
عشق رفته بود تو پی گوشت و استخونام
از اون موقع
هرکیو میبوسم
دنیاش از این رو به اون رو میشه
پ.ن:جناب نیچه فرمودن هر کی میخواد در حضور محترمشون تشریف فرما بشه قبله امتحان جغرافیای دهم بدون استعمال کافئین و ریتالین و هر سنتی یا
سلام
دختری ٢١ ساله هستم، به دلیل دعواهای پدر و مادرم یه وقت هایی ترس عجیبی از ازدواج دارم و شدیدا فکرم رو مشغول میکنه این موضوع، چون با کسی در ارتباطم و به هم دیگه علاقه مندیم و قصدمون ازدواجه.، از همین جا معذرت میخوام اگه متنم خیلی طولانیه ولی مجبورم کامل توضیح بدم.
دعواهای خونه ی ما معمولا با مسائل خیلی جزئی و در حقیقت چرت شروع میشه یا آدم های از نظر من بی ارزش (خانواده پدریم) و کارهایی که تو گذشته کردن و ...
مادرم جوش میاره و بحث میکنه و پدرم
خب تقریبا دو سال گذشت.یادتان هست چقدر می گفتیم" رای ندهید" ؟!
جواب می آمد" انتخاب بین بد و‌بدتر است" فرانسه را مثال می زدید و می گفتید "این ها که فرانسوی هستند بین بد و بدتر دارند انتخاب میکنند".یادتان هست که هر چهار سال یکبار سیاست مدار میشدید و در توییتر و‌اینستا و‌ وبلاگ هایتان پست دعوت به انتخاب بهتر میگذاشتید؟!یادتان هست که چقدر گفتیم سگ زرد برادر شغال هست ؟!چقدر گفتیم اصلاحات فقط سوپاپ اطمینان رژیم اند ؟! یادتان هست که با انگشت رنگی سلفی
دوست داشتن شما، قشنگترین حسی است که قلبم میتوانست تجربه کند. 
از دور اینگونه قلبم برایتان میلرزد، چه لحظات شیرینی است زمانی که دستتان را لمس کنم و غرق گرمای نگاه و آغوشتان شوم و عمق عشقم به شما را در باران شادی و شوق چشمانم نمایان کنم.
 
 
#شما، تمام رویا و آرزو های شیرین شبانه‌ام...
 
 
 
میخام بدونم اون لحظات به چی فکر میکردی که همه خوبی ها
همه خوشی هامون
یادت رف؟
فک کنم حالا معلوم شد که چرا به این حال و روز افتادی
چرا همه ازت ناراحتن
حیفم میاد
به اون دیقه ها و ثانیه هایی که صرف دوست داشتنت کردیم..
که بقیه کارامون به کنار..
بی خیال
فقد بیا و حداقل
الانش به خاطر اون خوشیامون
در حق همدیگه بدی نکنیم
 
 
◀ تیغ به خفیه میخورم آه نهفته میکنم گوش کجا که بشنود ناله زار خامشان ▶
 
دیگه چن وقته ناراحت نمیشم؛ یعنی خیلی ناراحت میشم.
خب خیلی سخته بخوای هر روز فکرا کلیشه ای رو تو بشقاب فلزی زنگ زده
میل کنی ولی اینم مثل چیزا دیگه برام عادی شده 
نه عادت نکردم بهش فقط بی تفاوتم اون خنده متمایل به چپ صورتم رو بهش نشون میدم
تصمیم گرفتم یکم بدتر بشم،در واقع بدتر نفس بکشم.
شاید همه چی عوض بشه ولی فکر نمیکنم به نفع من باشه یا حداقل این یکی ابدی میمونه
شاید هیچ
هر وقت به مشکلی برمی خوریم فکر می کنیم بدتر از این دیگر نیست. بدتر از این دیگه نمیشه، اولین جمله ای که به ذهنمون میاد! این فقط تا زمانی ترند می مونه که مشکل بعدی پیش بیاد و هیکلش از توی تاریکی زندگی عام بشری به روشنایی زندگی خصوصی ما وارد بشه. 
مثل هیولایی شاخ و دم دار با توجه ما بزرگ و بزرگتر میشه و هر چه عقب نشینی کنیم او پیشتر می آید تا زمانی که یه وجب جا بیشتر برایمان باقی نمی ماند و او بیشتر حجم زندگی مان را پر می کند. اینجاست که باید تصمیم گر
سی سال وقت می گذارد و شاهنامه ای می نویسد که تاریخ به آن می بالد
ما برای هر خوب و بدی، سفید و سیاهی، زیبایی و زشتی وقت می گذاریم 
آخرش هم هیچی که هیچی
نه اثری از ما به جا مونده
نه نامی نیک
امیدوارم روزی حسرت لحظات از دست رفته ام را نخورم
به لیست دعاهای شب قدر پارسالم نگاه می‌کنم، به آرزوهایی که زیر سقف بلند مسجد با چشم گریان نوشتم. آرزوهایی که فکر می‌کردم اگر برآورده نشوند، می میرم! نشسته‌ام و لبخند می‌زنم. فکر می‌کنم یکی از لحظات قشنگ زندگی‌مان وقتی است که از ته دل و با آرامش خاطر می‌گوییم :" وای خدا ! چه خوب شد این آرزومو برآورده نکردیا". 
رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمى ‏پذیرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون هرگاه از گناهى توبه کند در ورطه گناهى بدتر از آن که توبه کرده است مى ‏افتد.  اَبَى اللّه‏ُ لِصاحِبِ الْخُلْقِ السَّیِّى‏ءِ بِالتَّوبَةِ. فَقیلَ: یا رَسول اللّه‏ِ، وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: لاِنـَّهُ اِذا تابَ مِنْ ذَنـْبٍ وَقَعَ فى اَعْظَمَ مِنَ الذَّنـْبِ الّذى تابَ مِنْهُ؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 299، ح 12
آقا گناه جهنم، مهم نیست ( البته که خیلی مهمه).اما از اون به مراتب بدتر اینه که به رعایت تقوات غره میشی و فکر میکنی خبریه و برای خودت حق گناه قائل میشی. این قائل شدن بسیار پنهانی و مرموز در اعماق روح و جانت وجود داره وتو رو به سمت هلاکت میکشونه. میگی خوب این همه تقوا رعایت کردم، حالا ی گل هم بخوریم هیچی نیست! اون دقیقا لحظه ای که تو به پروردگارت غره میشی! خداوند در جواب ادمهای گوهی مثل تو میفرماید 
 
 وَ مَنْ جاهَدَ، فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِه
آخرین لحظات عمر شریف پیامبر(ص) چه گذشت؟
 
 به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آخرین روزهای زندگانی پیامبر از فصول بسیار حساس و دقیق تاریخ اسلام است، اسلام و مسلمانان در آن روزها، ساعات دردناکی را می‌گذراندند، مخالفت علنی برخی صحابه و سرپیچی آنان از شرکت در سپاه اسامه، حاکی از یک سلسله فعالیت‌های زیرزمینی و تصمیم جدی آنان بود که پس از درگذشت پیامبر، حکومت و فرمانروایی و امور سیاسی اسلام را قبضه کنند و جانشین رسمی پیامبر را که د
به نام دانا ترین
این رو لطفا تا همیشه از من به یاد داشته باشین و اینو یه نصیحت خواهرانه، ویا هر طور که خودتون مایلید از من بپذیرید.
همیشه حواستون به تمام لحظات باشه چون خیلی مهمه یهو دیدی غفلت کردی و بعد بهترین اتفاق زندگیت میتونست در اون زمان به سراغت بیاد اما حواست بهش نبوده.
اون وقت تا عمر دارین حسرت شو میخورین تازه اینقدر هم غصه نداشته ولی همیشه بعد از اون آرزو میکنین که دوباره اتفاق بیفتد.
اما سخت در اشتباهین چون لحظات این چنینی اکثرا یک
اامام رضا علیه السلام خبر از فتنه ای داده اند که بدتر از فتنه ی دجال است. 
عن الحسن بن علی الخزاز قال : سمعت الرضا ( علیه السلام ) یقول : إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت من هو أشد فتنة على شیعتنا من الدجال ، فقلت : بماذا ؟ قال : بموالاة أعدائنا ، ومعاداة أولیائنا إنه إذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل ، واشتبه الامر فلم یعرف مؤمن من منافق . (روایت صحیح السند از وسائل الشیعة ج16 ص179).
«برخی از کسانی که ادعای دوستی ما اهل بیت را دارند، فتنه ای بدتر از دجال بر
بیشتر از اینکه به عکس گرفتن از آدما علاقمند باشم، به عکس گرفتن از اجسام و اشیا علاقمندم!
توی گالری گوشی م عکس هایی هست که فقط خودم متوجه میشم حس و حال اون لحظه چی بوده.
عکس جوونه ای که تازه روییده شده و ماه ها منتظر بودم سبز شه، عکس یه بستنی که تو یه روز گرم تابستونی حس خوبی بهم داده، عکس اولین باری که تو قلکم یه سکه انداختم، عکس از نوت های روی دیوار، که خواستم چیزی رو به خودم یادآوری کنم و... .
گالری گوشیم پر از حس و حال ها متفاوته، هر چند فقط خودم
 
 
نگاه عاشقانه‌ای به قابلمه‌ی کوچک خالی روی پتویم می‌اندازم و فکر می‌کنم 
چه لحظات کوتاه و لذت بخشی را با قابلمه‌ی سوپ ماست 
وکتاب “زندگی بهتر” روی تختخواب و در سکوت کامل گذراندم!
گاهی باید ذهن را خالی کرد و فقط
از “آن” کمال استفاده را برد که چه اندازه سخت است...
زبانم را روی لب‌هایم میکشم تا باقی مانده طعم سوپ را ببلعم.
لحظه های انقلاب نویسنده: محمود گلابدره ای انتشارات: نشر معارف
لحظه های انقلاب : مستندی از لحظه های ناب و بی نظیر انقلاب مردم ایران…
 
لحظه های انقلابنویسنده: محمود گلابدره ایانتشارات: نشر معارف
خلاصه :
کتاب شامل خاطرات یک نویسنده ی جوان در دوران انقلاب است که در متن حوادث و اتفاقات در زمان وقوع انقلاب اسلامی حضور دارد و با تمام وجود در لحظات پایانی انقلاب همه چیز را حس کرده واین حس را به خوبی به مخاطب منتقل می کند و نشان می دهد که چگونه در هفت
تظاهر جایز نیست حال این روزهای من خوب نیست شاید بدِ بدِ بد هم نباشه ولیخوب هم نیست. تمام فضای ذهنم رو جستجو کردم یک متن بلند بالا هم نوشتم از لحظات تلخ و شیرین روزهای اخیر, ولی بغض توی گلو و بی حسی ناجور پای چپم نشون میده زور روزای بد من این اواخر بیشتر بوده.
راستش نمیدونم هنوز هم باید بیام و بنویسم که توی همه این سختیها و فشارها  کنار همسرم ایستاده ام که همراهشم, همراهی که کنار لحظات خوب نابش روزهای پرتنش زیادی رو هم داشته.
نمیدونم میتونم بنو
از لحاظ سیاسی ضعفِ‌ این استدلال همواره این بوده: کسانی که بد را مقابلِ بدتر انتخاب می‌کنند به سرعتِ تمام فراموش می‌کنند که بد را انتخاب کرده‌اند. چون بدی رایش سوم سرانجام چنان ابعادی هیولایی یافت که هر قدر هم که تخیلِ قوی می‌داشتیم نمی‌شد آن را «کم‌تر بد» نامید،‌ قاعدتا (با تجربه‌ی‌ جنگ جهانی دوم) می‌بایست پایه‌های‌ این استدلال برای همیشه فرومی‌ریخت،‌ اما شگفتا که چنین نشد. افزون بر این،‌ اگر به تکنیک‌های حکومت توتالیتر نگاه کنی
حلقه تو دستت گیر کرده... میخوای درش بیاری چه جوری درش میاری؟!
با زور و فشار یا با ملاطفت و نرمی؟!
با سنگ و چوب یا با کف صابون؟!
زور و فشار که وسط بیاد، اونی که پیش و بیش از همه آسیب میبینه انگشتته و بعد انگشترت.
خدا نکنه ولی به بن بستم رسیدین تو زندگی و خواستین حلقه ازدواجتونو از دستتون در بیارین،
چرا با بداخلاقی و ناسزا و جنگ و دعوا؟!
کاش درش نیارین، اما مگه نمیشه همین امر نازیبا رو زیبا انجام داد؟!
قرآن که میگه چرا :
(فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوف
شیر زنان آبادانی قابل ستایش هستند. زنانی که در صحنه دفاع از شهرشان مقاوم بودند و در دوران محاصره یک ساله این شهر، دوشادوش مردان ماندند و ایستادگی کردند. شهیده فرهانیان در تمام مدت عمر گران بهایش با بیداری و هوشیاری سیاسی و دینی زندگی کرد. لحظه‌ ای که پیکر شهیده را به بیمارستان می بردند و با آنکه ترکش به قلب شهیده اصابت کرده بود و تنی نیمه‌ جان داشت، سعی می کرد حجاب خودش را کامل حفظ کند. الان چادر وی به عنوان نماد زن مسلمان در موزه شهدای خیابا
 
میدانی دردناک ترین لحظه کجاست؟
آنجا که دست کشیده ای از دنیا..نشسته ای بی نبض هیچ احساسی..
و دلمرده تر از آنی که بخواهی.
آندم که میدانی دیگر ازین خانه، آمینی برای دل مرده ات نجوا نخواهد شد..
من کفر نمیگویم خدا ولی ای کاش سهم من ازین دل آه نداشت، بغض نداشت،نیش و کنایه نداشت،نفرین نداشت..آه نفرین نداشت.
دلت اگر برای دل بی پناهمان سوخت...هیچ!بگذریم!
 
+توی یکی از گروه همکاران عکس زوج میانسالی رو دیدم که انگار پنجاه و اندی سال داشتند..مرد همسرشو توی ب
یکی از رایج ترین تفریحات در جزیره کیش که تقریبا همه ی گردشگران آن را تجربه می کنند، کشتی آکواریوم با کف و پنجره های شیشه ای است. این کشتی تفریحی به سمت سایت های سرشار از انواع ماهی و موجودات دریایی حرکت می کند و شما با سوار شدن بر این کشتی به همراه عزیزانتان می توانید انواع ماهی های کوچک و بزرگ و رنگارنگ، لاک پشت، سفره ماهی، خرچنگ ها، طوطیا، ستاره های دریایی، مرجان های زنده، گیاهان متنوع  و لحظات جذابی مثل شکار ماهی ها توسط دیگر موجودات، زندگ
سال ها بعد،دانشمندان، یک سرطان جدید کشف می کنند
که برای اولین بار خودش را در بدن یک زن بیست و هفت ساله نشان داده است
دانشمندان می گویند به احتمال بسیار قوی،
این سرطان ریشه در بغض ناشی از صدا نکردن نام محبوب در لحظات سخت دارد...
دانشمندان اضافه خواهند کرد:
نامش را زیاد صدا کنید...حتی اگر محبوب، خود مایه ی بغض باشد...
هیچ انگیزه و دلی برای بیدار شدم ندارم فقط روزهام و لحظات م سپری میکنم که زودتر تمام شوند و درد کشیدن به انتهای خود برسد. یعنی ثبت نام کردم کلاس برنامه نویسی پایتون که یاد بگیرم اما اینقدر بی انرژی و بی انگیزه ام که الان باید برم خوابیدم انگار میخوام پیشرفت کنم اما خب درونم یه دکمه ی هست زده میشه و منو متوقف میکنه 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها